نوشتن، جان کندن است.

متن آسان خوان، محصول سختی کشیدنِ جان‌فرسا هنگام نوشتن است.

ناتانیل هاثورن

ماه‌هاست که صدای متوالی کلیدهای کیبورد رو نشنیدم. ماه‌هاست که کلمه‌های معنی‌دار رو دنبال هم نچیدم. ماه‌هاست که به خودم قول میدم بالاخره میام سراغ نوشتن و نیومدم. من یه بدقول حسابی‌ام وقتی پای دوست داشتن درمیون باشه. نه به این خاطر که بی‌وفام و فاصله طلب، به این خاطر که خودم رو در قد و قواره‌ش نمی‌بینم.

مدام برنامه می‌ریزم برای دیدار دوباره، دنبال موضوع می‌گردم برای باز کردن سر صحبت، میخونم و میخونم تا بفهمه ملاقاتمون از سر بیکاری و سرسری نیست. نمیخوام صرف یه قول شخصی سراغش برم، یا ادای دین به خودم.

نوشتن برای من همیشه مقدس بوده. تقدسی که از سر ارادت میاد. کاری که برای خیلی‌ها عادی شده و هر کس که کیبورد داره، سراغش میره و خودش رو استاد بلامنازع نوشتن میدونه. بعد هم دستمالی‌ش میکنه برای رسیدن به هدف شخصی. شاید سبکی از نوشتن که چند وقتیه خودمم برای امرار معاش دچارش شدم، اما سعی میکنم به ابتذال نرسه و پا روی حد و حدودش نذارم.

سعی می‌کنم قواعدش رو رعایت کنم، اشتباهی نشکنمش، کلمه‌های من درآوردی نسازم و بیشتر از این آزارش ندم و این تعصب، رسیدن بهش رو سخت‌تر میکنه. مدت‌هاست دلم همین نشستن شبانه پای لپ‌تاپ و تایپ کردن رو می‌خواست، ولی نمی‌دونستم چه بهانه‌ای پیدا کنم. حالا نوشتن خودش شد بهانه. بهانه‌ای دوست داشتنی که امیدوارم قدرش رو بدونم و بیشتر مراقبش باشم و برای ملاقات دوباره‌ش، آماده‌تر.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *