لایو سحر زکریا، خشم و باقی ماجرا!

***********************

چند شب پیش در یک مهمانی دوستانه، بحثِ «بروز ناراحتی از طریق خشم» شد. بحثِ درست بودن یا نبودن آن. یکی موافق بروز خشم بود، چون بهرحال باید مخالفت و نقد را نشان داد و بسته به میزان ظلمی که صورت گرفته، می‌توان خشم داشت. دیگری مخالف بروز خشم بود، چرا که بروز آن، خیلی زود فرد مظلوم را از تب و تاب مطالبه‌گری می‌اندازد و از طرف دیگر، اگر قرار باشد مظلوم هم خشم خود را نشان دهد، چه تفاوتی با ظالم دارد؟

بحث این دو دوست بالا گرفت و برای اینکه یکدیگر را قانع کنند، شروع کردند به مثال زدن. یکی دختری را مثال زد که پدرش هر روز مانع بیرون رفتن او از خانه می‌شود و تنها راهش برای مخالفت با این وضع بروز خشم است و اگر هیچ نگوید، رفتار و تصمیم پدرش تغییر نمی‌کند. دیگری کارفرما و کارگری را مثال زد که کارگر برای احقاق حقوقش به جایی نمی‌رسد و اگر خشمش را به شکل سیلی به گوش کارفرما بروز دهد، نه تنها کاری از پیش نبرده، بلکه ممکن است جای مظلوم و ظالم را عوض کند و از آن پس، شانس کمتری برای رسیدن به حقوقش داشته باشد.

در طول این گفتگو من ساکت بودم و به ادله هر کدام گوش می‌دادم. حق با هر دو بود! هم بروز ندادن خشم غلط است و هم بروز دادنش! مسئله روش نشان دادن آن است، به علاوۀ آن رسانه‌ای که قرار است به این بروز خشم بپردازد. رسانه‌ای که جبهه‌گیری‌اش می‌تواند روی نظر مخاطب تاثیرگذار باشد و جای مظلوم و ظالم را عوض کند.

از آن بحث تنها دو روز گذشته و من، طبق روال هر روز هفته، منتظر سوژه‌ای بودم که دبیر یکی از صفحاتِ یکی از روزنامه‌های رسمی کشور، برایم ارسال می‌کند تا بعد از خواندن اصل ماجرا و واکنش‌های کاربران در فضای مجازی، مطلبی چند صد کلمه‌ای پیرامونش بنویسم تا در ستونی از آن صفحه چاپ شود و فردا صبح به دست مخاطبان برسد.

نوشتن برای این صفحه، همیشه جذابیت‌های خودش را داشته. دیدن زوایای مختلف یک ماجرا، کنار هم قرار دادن آن‌ها و تبدیلشان به یک سیر روایی، طوری که چیزی از قلم نیفتد، برایم جذاب است. باعث ایجاد یک حس بی‌طرفی و به تبع آن، حس انجام وظیفه به بهترین شکل ممکن، در نقش یک روزنامه‌نگار. آن هم در دنیایی که بی‌طرفی معنای خودش را از دست داده و کوچکترین رسانه‌ها هم نسبت به تمایلات‌شان جهت‌گیری دارند.

اما امروز صبح، سوژه ستون مورد علاقه‌ام را طور دیگری دریافت کردم! دبیر صفحه بعد از حال و احوال همیشگی، خواسته بود درمورد لایو سحر زکریا و واکنش‌هایی که داشته بنویسم؛ اما به یک شرط، اینکه با رعایت خطوط قرمز (چیزی که همیشه رعایتش نمی‌کنم و مجبورند متذکر شوند و باز هم ناامیدانه قسمت‌های خط قرمزی را حذف کنند!)، لایو سحر زکریا را نقد کنم و به اصطلاح بگیرم رویش!

پیش از این، چیزهایی از این لایو شنیده و خوانده بودم، اما دقیق نبودند؛ بعد از اینکه پیام دبیر صفحه را خواندم، رفتم سرچی زدم تا ببینم سحر زکریا دقیقا چه حرفی زده که باید بگیرم رویش! بریده ویدئویی یافتم از گریه و فریادهای او که اقدامات دولت، کاهلی او در خرید واکسن و اوضاع اقتصادی را نقد کرده.

گذشته از آن قسمتی که نگرانی‌اش را معطوف به بازیگران و فوتبالیست‌ها و سلبریتی‌ها می‌کند، انگار که آن‌ها اولویت دریافت واکسن هستند و خون‌شان از مردم عادی رنگین‌تر، حرف قابل نقد دیگری نیافتم! حتی نقد این بخش از حرف‌هایش را در حالی که در بین تمام همان سلبریتی‌ها، فقط او بوده که توانسته چنین انتقاداتی را نسبت به عملکرد دولت بیان کند، ناجوانمردانه دیدم. مثل این بود که اصل ماجرا را خط بگیرم و به فرع بپردازم، این پرداختن به فرع، از اهمیت اصل ماجرا می‌کاست.

بعد رفتم سراغ توییتر و واکنش کاربران فضای مجازی. دیدم عده‌ای او را بابت جسارتش تحسین و عده‌ای هم گریه‌های او را مسخره کرده‌اند! من به عنوان روزنامه‌نگار می‌توانستم کدام واکنش را ضمیمه مطلبم کنم که نقد درستی به رفتار سحر زکریا باشد؟ تمسخر عده‌ای را که صرفا سحر زکریا و گریه‌هایش را دیده بودند، نه نقدهای درستش را؟ عده‌ای که اگر به جای سحر زکریا، نوید محمدزاده لایو گذاشته بود، کلی به‌به و چه‌چه نثارش می‌کردند؟ عده‌ای که همراهی سحر زکریا با حسن روحانی در انتخابات گذشته را پیراهن عثمان کرده و یادشان رفته اکثریت مردم به روحانی رای داده بودند؟ حتی اگر به عنوان سلبریتی چنین اشتباهی کرده، حداقل شجاعت ابراز پشیمانی و نقدش را داشته و می‌توانست چنین حرف‌هایی را در لایوش نزند تا مورد نقد چنین گروهی هم واقع نشود.

حقیقتش نوشتن چنین مطلبی در مرام من نبود. نمی‌خواستم آن رسانه‌ای باشم که سیلی کارگر به کارفرما را علم می‌کند تا جای ظالم و مظلوم را عوض کند.

لایو سحر زکریا
سوژه: لایو سحر زکریا

بله، بروز ناگهانی و نادرست خشم، می‌تواند شما را از احقاق حقوقتان دور کند. اگر سحر زکریا نقدهایش را فکر شده و به دور از احساسات آنی بیان می‌کرد، نه مورد تمسخر مخاطبانِ ظاهربین واقع می‌شد و نه هیچ رسانه‌ای می‌توانست از این فرصت استفاده کند و در این جدال، خودِ سحر زکریای منتقد را مورد نقد قرار دهد!

صد البته که همین فضای مجازی، از کاربرانش آدم‌های خشمگینی ساخته که نمی‌توانیم نقدمان را جز از راه خشم نشان دهیم. در این مورد بیشتر خواهم نوشت، خصوصا که فصلنامه هشتم ترجمان با عنوان «ما خشمگینیم و عضوِ شبکه‌های اجتماعی» به همین موضوع پرداخته!

2 دیدگاه در “لایو سحر زکریا، خشم و باقی ماجرا!”

  1. سلام. از رعایت انصاف و شجاعتت در پیامی که به دبیر صفحه دادی لذت بردم.
    موفق باشید.

  2. Good post. I learn something totally new and challenging on blogs I stumbleupon on a daily basis. Its always useful to read content from other authors and practice something from their websites.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *