بهترین توصیفی که درباره فرانک باباپور سراغ دارم، تک مصرعی از حلاج است که:
«جرعهنوشی جز عطش نفزایدم»
به کم راضی نیستم، باید ته و توی ماجرا را بیرون بکشم. مثل کودکی وسط اسباببازی فروشی، هوس تجربههای جدید میکنم و مدتی بعد میبینم در مسیری هستم که تا پیش از آن، از عهدهام خارج بوده.
البته همیشه حسابش را گذاشتهام پای تقدیر و سرنوشت و قدرتی ماورایی که خواسته وارد آن مسیر شوم و بعد راهها را طوری به هم وصل کرده که اغلب نتایج خوبی رقم خوردهاند.
هنوز به مقصد نرسیدهام! مسیری طولانی در پیش دارم که گاهی در کاروانسراهای بین راهی دمی استراحت میکنم، به راهی که آمدهام نگاه میکنم، از نتیجهای که تا آن لحظه گرفتهام لذت میبرم و دوباره کمر میبندم به ادامه دادن.
این سایت هم در راستای فرونشاندن عطش نوشتن ساخته شده؛ نوشتن از تجربیات و مطالعاتی که در هر زمینه داشتهام، به علاوه مقدار معتنابهی برداشت شخصی.
جرعهنوشی جز عطش نفزایدم و من، هر روز به دنبال فرونشاندن اندکی از این عطش هستم.