مایکل هایمِ فیلسوف، در یکی از مقالاتش نوشته:
برای اینکه دانش خدا را شبیهسازی کنیم، چه راهی بهتر از اینکه دنیایی مجازی خلق کنیم که از ذرهذرههای اطلاعات تشکیل شده؟
پیش از این، در مورد «The Social Dilemma – معضل اجتماعی» نوشته بودم، فیلمی انتقادی که بازیگرانش کارمندان ارشد فناوریهای بزرگ سیلیکونولی بودند و از آیندهای حرف میزدند که تصورش هم ترسناک است. دیدن این فیلم، همزمان شد با شروع خواندن یکی از شمارههای پیشین فصلنامه ترجمان با عنوان «ما خشمگینیم و عضوِ شبکههای اجتماعی» که پاییز 97 منتشر شده و من آن را در تخفیفات شب یلدای همین امسال سفارش داده بودم.
بنای فرهنگ حواس پرتی و وابستگی
حین تورق فصلنامه که به خیالم قرار بود مقالاتی را درمورد روانشناسی رفتاری کاربران در فضای مجازی بخوانم، به مقالهای رسیدم با عنوان «همۀ ما حالا در سیلیکونولی زندگی میکنیم». مقالهای که قطعهای گمشده از پازل شکل گرفته در ذهنم بود. پازلی از آیندۀ تکنولوژی، شبکههای اجتماعی و هوش مصنوعی.
همه ما، چه زمانی که منتظر وصل شدن اینترنت دیال آپ و ورود به دنیای رازآلود اینترنت بودیم و چه حالا که هر کدام گوشیهای هوشمند خودمان را داریم و در کسری از ثانیه به این دنیا متصل میشویم، از بودنش و سرعتی که در پیشرفت آن است راضی بودهایم. در خیالپردازیها آیندهای را تصویر کردهایم که در آن، تکنولوژی تمام نیازهایمان را رفع میکند و به قول مارک آندریسِن، «کامپیوترها و رباتها به زودی ما را از محدودیت نیازهای جسمانی رها خواهند کرد و ما همان کسی میشویم که خودمان میخواهیم!»
همین دیدگاه، باعث شده در برابر نواقص تکنولوژی، سهلانگارانهتر برخورد کنیم، قوۀ انتقادی خود را زیر پا بگذاریم و به کارآفرینان و سرمایهگذاران سیلیکونولی اجازه بدهیم فرهنگ استفاده از تکنولوژی را مطابق منافع تجاری خودشان بازسازی کنند؛ فرهنگی که بر پایۀ حواس پرتی و وابستگی بنا شده.
کم شدن تمرکز بدون پرش فکری
مدت زمان تمرکز بدون حواس پرتی یا پرش فکری، آنقدر کم شده که دیگر لازم نیست در کمحواسی، ماهی قرمز را مثال بزنیم؛ ماهی قرمزها باید انسان عصر اینترنت را مثال بزنند. طبق نتایج یک تحقیق، میانگین تمرکز عمیق انسان در سال 2000 حدود 13 ثانیه بوده که حالا به 3 تا 5 ثانیه کاهش یافته و تمرکز ماهی قرمز همچنان همان 9 ثانیه است؛ چون هنوز به تکنولوژی گوشیهای هوشمند و اینترنت دست نیافتهاند!

شیادی معصومانه
صد البته که نمیتوان فواید رشد تکنولوژی و گوشیهای هوشمند و اینترنت و هوش مصنوعی را تماما نادیده گرفت، شاید برای همین است که جان کِنِت گلبرِیتِ اقتصاددان، از اصطلاح «شیادی معصومانه» استفاده کرده است و در سال 1999 اینطور نوشته:
به این دلیل معصومانه است که بیشتر افراد آن را به کار میگیرند و احساس گناه نمیکنند. به این دلیل هم شیادی است که مخفیانه در خدمت منافع افرادی خاص است.
حالا باید قبول کنیم آن کامپیوتری که زمانی در خدمت ما بود، حالا به ابزاری تبدیل شده که تحت کنترل دیگران است و این موضوع به گوشیهای هوشمند هم تعمیم یافته. «استفاده از کامپیوتر دیگر فقط مربوط به کامپیوتر نیست، مربوط به کل زندگی است.» این را نیکلاس نگروپونته، در کتاب پرفروش خود به نام «دیجیتال بودن» نوشته.

اعتیاد به دوپامینهای لحظهای
در عصر جدید که میتوان چندین نام برایش انتخاب کرد، عصر اینترنت، عصر هوش مصنوعی، عصر ایموجی، عصر نوتیفیکیشن، عصر اعتیاد به شبکه های اجتماعی و … ما از تکنولوژی برای زندگی بهتر استفاده نمیکنیم، سرمایهگذاران و صاحبین غولهای فناوری هستند که از ما برای رسیدن به اهداف خود استفاده میکنند و ابزارشان همین تکنولوژی است. ابزاری که تمرکز را از ما گرفته و ما را به دوپامینهای لحظهای و اندکی معتاد کرده، که با دریافت لایک و کامنت و پیام در شبکههای اجتماعی، در بدنمان ترشح میشوند.
حالا باید درست مثل زدودن مواد مخدر جریان یافته در خون، اعتیاد به شبکه های اجتماعی رسوخ کرده در مغزمان را از بین ببریم. روش هم همان است، بستن خودمان به تختی دور از پریز برق و فرار از نوتیفیکیشنها و حواسپرتیهایی که محاصرهمان کردهاند.
خیلی عالی بود👏👏
خیلی ممنونم 🙂
سلام من همین الان صفحتون رو پیدا کردم و این اولین مطلبی بود که خوندم، حقیقتا بیان خیلی خوبی دارین. من قبلا درباره این موضوع کمابیش خونده بودم و میخواستم کتاب “مینیمالیسم دیجیتال” رو معرفی کنم. راستی بهم کلی الهام هم دادین ممنون;)
سلام. خیلی ممنونم و خیلی خوشحال شدم از خوندن نظرت.
سعی میکنم کتابی که معرفی کردی رو توی لیست مطالعاتم بذارم و حتما بخونم.
خواهش میکنم، باید بگم شما هم، بعد از مدتها انگیزۀ دوباره نوشتن در این بلاگ رو در من بیدار کردی و ممنونم ازت 🙂
قسمت آخر مقاله و راه کارش ،عالی بود😄👌